پنجره
لبهای بسته
حنجره را تنها می گذارند
وکلمه های عریان
در فواصل بوسه ها ی رو به راه
پرنده می شوند
اوج می گیرند
نقطه
- کاشی ها سهم بزرگی از خانه اند -
و پنجره زخم زبان فصل ها رنگ ها
بهار که سر زده بیاید
پشت لب دختران شهرسبز می شود
و برای گشودن بلوغ دگمه ها
هزار رایحه
هزار بهانه می شود
همین پرده های سر به راه
اگر لحظه ای کنار روند
طبیعت شب صدای خانه را زنانه میکند.
+ نوشته شده در Wed 13 Sep 2006 ساعت توسط حامد رحمتی
|