
خسرو شکیبائی در سن ۶۴ سالگی  به جمع هزار سالگان" سینما" پیوست.
از نمايشهاي او هستند: پنجهي عدالت، زير گذر لوطي صالح، تراژدي كسري، هنگامهي شيرين وصال، بليت تئاتر، پنجه به دست آوردن، صيادان، با خشم به ياد آر، بازرس، سنگ و سرنا، همهي پسران من، شب بيست و يكم و بيا تا گل برافشانيم. از فيلمها، نمايشها و مجموعههاي تلويزيونياش هم به اين موارد ميتوان اشاره كرد: زير گذر لوطي صالح، سنگ و سرنا، لحظه،كتيبه، سمك عيار، لحظه، كوچك جنگلي، مدرس، تهران 53، روزي روزگاري، ميثاق خون، خانهي سبز، ميراث مشترك (گوينده گفتار متن)، سرزمين سبز، كاكتوس، در كنار هم، پهلوانان نميميرند و سرزمين سبز. اما فيلمشناسي خسرو شكيبايي به اين شرح است: خط قرمز، دادشاه، صاعقه، دزد و نويسنده، رابطه، ترن، شكار، هامون، عبور از غبار، ابليس، جستوجو در جزيره، بانو، پرواز را به خاطر بسپار، سارا، يك بار براي هميشه، بلوف، پري، درد مشترك، لژيون، كيميا، عاشقانه، خواهران غريب، سايه به سايه، سرزمين خورشيد، رواني، زندگي، ميكس، كاغذ بيخط، دختري به نام تندر، مزاحم، صبحانهاي براي دو نفر و اتوبوس شب 
.
.
۰
 

 
 
 
 
در خلال اتفاقاتي  مهمي كه در حوزه ادبيات روي مي دهد  به تازگي جشنواره هايي با عنوان جايزه ي نيما و جايزه ي زنان خورشيد برگزار مي شود به همين جهت گزارش هايي را از چگونگي اين جشنواره ها از خبرگزاري ها و سايت هاي خبري مي توان شنيد، در ابتدا بايد اين سوال را مطرح كرد  ارزيابي شاعراني كه آثار خود را به اين جشنواره ارسال مي كنند چگونه است آيا سلايق خاصي براي برگزيده شدن يك شاعر در نظر گرفته مي شود يا صرفا جنبه ي ادبي داشته و حقيقت بزرگي را متصديان اين جشنواره ها در سر مي پرورانند آيا شاعري كه در اين جشنوارها برگزيده شد ديگر شاعري تمام عيار به لحاظ فنون شاعري ست و قوه اداراكش لايوصف است. بايد پذيرفت نفس هر جشنواره اي معطوف به نظرات داوران بوده و داوري كه با معيار ارزشگذاري، يك اثر هنري را بررسي نمايد در حقيقت امر خود را در معرض قضاوت قرار مي دهد چه بسا اگر دارواني ديگري در جريان امر بودند شايد نتايج آرا تا حدود فراواني تفاوت دو چنداني مي كرد. پس با يك حساب سر انگشتي مي توان به اين نتيجه رسيد كساني كه در جشنواره ها برگزيده مي شوند نبايد صرفن شاعري پر آوازه باشند زيرا خاصيت جشنواره ها هميشه جذب و پر آوازه كردن تعدادي از شاعران و كنار رفتن تعدادي شاعر ديگر در حوزه هاي مختلف مي باشد اگر  جشنواره ها با نيات درستي بنا شود تاثيرات بسزائي بر روند ادبيات ما خواهد داشت چنانچه اگر شاعري در مقام مقايسه قرار گرفت و نتوانست اثر خود را در بين آثار برگزيده قرار دهد آيا واقعن شاعر نيست و مصرانه خود را بايد متقاعد كند قلم را بايد كنار گذاشت، بياييد كمي آسيب هاي فرعي جشنواره هايي از اين دست را جدي بگيريم و از طرفي ديگر كلاهمان را قاضي كنيم و مديحه سرائي را كناربگذاريم و شيوه انديشه خود را با نسلي كه همواره در حال رنگ باختن بوده و هست همسو سازيم از تاريخ مشروطه كه ادبيات ما با حضور نيما و يارانش دست خوش اتفاقاتي بزرگ بود سيماي ادبيات فارسي به كلي دگرگون شد ذهن عادت زده ي مردم و ديار ما با مفاهيم تازه اي مواجه شد و در ادامه با شائبه هايي گوناگوني به سبب حضور نيما مواجه شديم كه اين روند تا به امروز هم ادامه دارد و بسياري از مردم ما كه غرق در فرهنگ فلكلور كوچه بازار هستند هنوز با اغلب شعرهايي كه توليد مي شوند ارتباطي بر قرار نكرده اند پس مشكل  در كجاي اين قاعده نهفته است كه روز به روز قامت ادبيات ما نحيف مي شود و فقدان صاحب نظر و منتقداني از اين دست اقشار ادبي را رنجور مي كند" دانشگاه ، مدارس،رسانه هاي بزرگ جمعي  مثل تلوزيون و راديو وظيفه ي خطيري بر عهده دارند هرروز ما شاهد جدائي انديشه ها بين نسل امروز و ديروز هستيم ادبياتي كه در بيرون عرضه مي شود تفاوت ماهوي دارد و فقر كتاب خواني در كشور ركود خيره كنده اي را سپري مي كند به طوريكه در چند سال آينده چشم اندازي جالب  از كتاب و كتاب خواني نخواهيم داشت (هر كسي سنگي مي انداخت ،شبلي به موافقت گلي انداخت )اگر نسل بعد از نيما توصيه هاي نيما را جدي مي گرفتند مشكلاتي از اين دست گريبان گير بسياري از متصديان ادبيات نبود و متاسفانه چه بسيارند كساني كه اين كج انديشي را به نيماي بزرگ نسبت داده اند اگر توجهي به روند شعر و شاعري در چند دهه اخير داشته باشيم شاهد عقب گرد شاعراني بسياري خواهيم بود كه اوج اين اتفاقات به اقتضاي فرازو نشيب هايي كه در ممالك غرب به وقوع پيوسته شاعران پارسي گو را به شدت مورد آزار قرار داده است زيرا آنچه كه ادبيات غرب را تا به امروز در رهيافت معاصر فرهنگ مدرن خود استوار مي سازد طبق قاعده اي از پيش تعيين شده و نظامي چند هزار ساله است در صورتي كه شعر نو پايي كه با افسانه نيما قدم به عرصه مي گذارد حياتش به يك قرن هم نرسيده و متاسفانه دست خوش اين همه بي مهري قرار گرفته است بياييد چشم ها را يك بار ديگر خوب بشوئيم و برگزاري اين جشنواره ها را به فال نيك گرفته و از اجرا كنندگان اين جشنواره ها بخواهيم افرادي را براي داوري در نظر بگيرند كه مورد تاييد همگان باشد و انگاره هايي سالمي را به ذهن متبادر كنند تا ادبيات محفل گراي ما جاي خود را به كشف و نوجويي ها تازه بسپارد و شاهد پويايي هر چه بيشتر ادبيات در ايران عزيز باشيم. هر اتفاقي كه در ادبيات ما به وقوع مي پيوندد دستاوردهائي در خوري را به همراه داشته اما نه به آن اندازه اي كه بايسته است ، يكي از اهداف شعر زنان خورشيد كه به مناسبت تولد فروغ فرخ زاد بر گزار مي شود اهداف خود را تشویق زنان شاعر ایرانی به حضور هر چه پُررنگ تر و پُردوام تر در عرصه شعر معرفی معیارهای شاعران و منتقدان برجسته زن در انتخاب بهترین کتاب های شعر زنان به منظور ایجاد انگیزه در زنان شاعر برای ارتقاء سطح سروده هایشان  عنوان كرده اند  كه جاي بسي اميدواري ست كه شاعران زن خود را در حوزه شعر نيز بسنجند از طرفي ديگر جايزه شعر نيما اهداف خود را با هدف ارج گذاشتن به تلاش شاعران و منتقدانی تأسیس شده است؛ که در شرایط بد چاپ و نشر همچنان به تولید و چاپ شعر و نقد در مجلات و سایتهای ادبی ادامه میدهند از اين رو مايه ي خرسندي تعدادي از دوستداران شعر پيش رو به واسطه ي اين اتفاق مبارك فراهم مي شود تا شاهد رقابتي سالم بين شاعران باشيم و مخلصانه در وخامت نا به سامان و بحران شعر امروز و جدان بيدار و نبض تپنده ي شعر امروز باشيم و در ادامه راه بزرگاني چون نيما و فروغ كه اين جشنواره ها به پاس داشت نام اين دو شاعر تاثير گذار مزين شده با ديدگاني باز با ترويج ارزش ها و شعور اعتلا يافته ي خود به شكل گيري و نهادينه كردن دست ياري يازيم و شعر امروز را از قهقرايي كه در آن گرفتار شده بيرون بكشيم.
 
 
متن کامل فراخوان جایزه ی شعر نیما
فراخوان نخستین دوره جایزه شعر زنان ایران (خورشید)
 
 .
.
.
 
به احترام این ابر دوست داشتنی
 سکوت می کنیم
 بعد مي باريم!
 وب گاه شاعر  
در سوگ شاعر فقید و مهربان آستارا ،شاعری که فقط شاعر بود و پدری مهربان برای نسلی که در زادگاه مادری اش آموخته بودند چگونه باشند، او نه تنها عاشقانه زیست بلکه عاشقانه هم نوشت و عاشقانه هم رفت تا در برابر نسلی که او را نفس کشیده اند سزاوار بودن باشد و شد...مدتی بود دلتنگ صدای علی شاه مولوی بودم دلم شور می زد و داریوش معمار در پیام کوتاهش مرا بر آن داشت كه گوشي را با بي قراري به دست بگيرم اما نمي دانستم اين بی قراری ابرهای دلتنگ است که می خواهند در سوگ شاعر ببارند و  ببارند تا اين ابر در گلو مانده بتركد، آري ما هم پذيرفتيم منصور بني مجيدي بدون آن كه دست تكان بدهد رفت مثل همه كساني كه مي روند انگار او هم از قبل مي دانست و براي همين شتاب او دلسرد كننده بود، ولي صداي اين شاعر در اسكله ها مي پيچد و همه بايد بدانند شاعر زنده مي ماند حتي با تمام دلسردي و شتاب رفته باشد حتي دست هايش را تكان نداده باشد،اين اتفاق همه ما را غمگين كرد و ما به احترام اين ابر دوست داشتني كه بغضش اش را به سادگي شكست سكوت مي كنيم يادش گرامي ...  
.
.
.
 ارث پدری سیاوش از هنر شاملو چه بود؟
 

بالاخره جناب سياوش شاملو فرزند نا خلف احمد شاملو تمام دوستداران اين شاعر پر آوازه را خشمگين كرد مگر مي شود چوپ حراج به زندگي شاملو زد، از طرفي آيدا سركيسيان به رغم تمام مشكلاتي كه در پيش رو دارد در مقابل اين بي مهري هايي كه به او روا مي شود بايد تصميم درستي اتخاذ كند تا بي فكري سياوش اين گونه حاسدان را خشنود نكند در حقيقت آيدا جزو معدود زناني ست كه مسير زندگي يك شاعر را چنين عوض مي كند اگر بگويم شاملو سرشت هنري خود را با آيدا شکل داده بود دروغ نگفته ام"زناني روشني چون آيدا كم نيستند و افرادي مثل سياوش كه خود را هم رنگ اين جماعت نكرده اند، نيز كم نيستند شايد تمام مشكلات آيدا از زماني آغاز شد كه صداقت پیشه کرد و پابه پاي شاملو در تمام عرصه ها در فخامت اين راه ناهموار و پر فراز و نشيب با قلبي آكنده از درد خود را به دست حوادث سپرد، آيا شير زني چون او مستحق چنين پاداشي ست كه جام زهر را سر بكشد و در مقابل هوچي گري ها تاب بياورد اما بايد اميدوار بود چرا كه خاستگاه اين اتفاق دست كم نسل ما را روشن مي سازد تا حداقل با آيدا همدردي كنيم. البته سياوش بعد از مدت ها توانست با مبلغ 550 مليون آثار شاملو را خريداري كند، آيدا طي گفتگويي با خبرگزاري فارس مي گويد: وسايل اين خانه را طوري كه هم بتوانم زندگي كنم و هم براي مردم يادگاري بماند حفظ كرده ام او بارها از طرز برخورد سياوش گلايه كرده است  ولي سياوش هدف خود را از خريدن زير سيگاري، فندك و تابلوي اهدائي ايران درودي،طرح علي رضا اسپهبد و تنديس شاملو را تشكيل موزه اي براي پاسداشت ياد شاعر عنوان مي كند البته در اين مرداب عميق و شايع پراكني هر روزه ي رسانه ها مسائل بغرنج می شود و سياوش عزيز بايد از خر شيطان پياده شود و با اندكي متانت و درايت كارها را پي گيري كند او با اين كار جامعه ادبي را نگران مي كند تا شائبه هاي عاطفی خانواده را بيش از بيش در معرض خطر بگذارد زيرا شاملو در اذهان بيدار مردم است و در زمان حيات خود توانست انديشه اش را با چند نسل همسو سازد. 
 
 
در همین مورد این فیلم را حتمن ببینید