آزادی حق انسان است   شهروند

درنگ شهروند| شعر جوان ایران، در سال‌های گذشته با گذار از گستره‌ای تجربه‌ای فراز و نشیب‌های زیادی را به چشم دیده‌ است. از میان آن گذار اما، شاعرانی متولد شده‌اند، که شعرشان چشم‌گیر و حس‌برانگیز و اندیشه انگیز است. اگر چه تعداد آنان انگشت شمار، اما دریچه‌های تازه‌‌ای از امید را برای آینده ادبیات ایران باز کرده‌اند. از این میان حامد رحمتی، شاعر و مترجم، که در زادگاه خود زنجان، به دور از آنچه می‌توان حاشیه‌های شعر امروز ایران خواند، کار ادبی‌اش را پی گرفته؛ همواره مورد توجه منتقدان بوده است. او پیش از این مجموعه شعر «عکاس دوره گرد» را که با استقبال خوب مخاطبان شعر مواجه شد منتشر کرد. پس از آن، از مثلث آتشین ترکیه، اورهان ولی، اوکتای رفعت و ملیح جودت آندای؛ شعرهایی را در مجموعه «مرا زیبا به خاطر بسپار» ترجمه کرد. رحمتی همچنین در مجموعه شعر «آینه تنهایی دیگری است» شعرهایی از ازدمیر آصف را به فارسی برگرداند و این اواخر نیز، مجموعه شعرهای تازه خودش با نام «این ماهی سرخ بند نمی‌آید» به همت نشر «مروارید» به چاپ دوم رسید. به همین بهانه با او به چندوچونی در گستره ادبیات جوان ایران نشستیم.

|  حامد داراب|   روزنامه نگار   |

 

 

 آنچه در تازه‌ترین مجموعه شعر شما مشهود است موضوع ویژه جنگ و مبارزه است که در لایه‌های پنهان دارند نمایان می‌شوند. موضوعی که با عشق به انسان نیز پیوند خورده است. شما کتاب را با داستان «محمدبو عزیز» آغاز می‌‌کنید و در انتها به دنبال «پنج دقیقه فرصت» برای آرامش می‌گردید. «تنها پنج دقیقه» با این نگاه نظر شما نسبت به صلح و شعر مدرن ایران چیست؟

 

 

در کتاب یاد شده (این ماهی سرخ بند نمی‌آید) در ابعاد گسترده‌ای به فرآیند و مسأله دردناک جنگ پرداختم زیرا کشورمان در منطقه؛ به‌خصوص در خاورمیانه نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. همان‌طورکه مستحضرید این ناآرامی‌ها در کشورهای همسایه، هر روز رنگ تازه‌ای به خود می‌گیرد و عدم درایت سیاستمداران و عدم انعطاف آنها در شکل‌گیری خاورمیانه‌ای آرام، شکل غم‌انگیزی به خود گرفته است. گویی قدرت‌های بزرگ از ناآرام‌کردن خاورمیانه سود بسزایی می‌برند. بی‌تردید در چنین برهه‌ای کشتار مردمان بی‌گناه، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد، از طرفی افغانستان، سوریه، مصر، عراق و امروز غزه حمام خون کودکان و زنان بی‌سلاح است، با نگاهی فراگیر به مسأله جنگ، در می‌یابیم سرنوشت انسان و جهان را قدرت و استعمار رها نمی‌کند. خاورمیانه منطقه‌ای کلیدی است و ذخایر نفتی آن... غبار اندوه و ویرانی را رقم می‌زند. امروز در جهانی به سر می‌بریم که دموکراسی و حقوق بشر را بر طبل آگاهی می‌کوبند اما هیچ چشم‌اندازی جز جنایت را نمی‌توان متصور شد و این دست‌های پنهان در سیاست امروز با آن عقاید صلح دوستانه و از در آشتی درآمدن، کنایتی مضحک است و من بر این باورم رسالت اجتماعی شاعر آن است که با آثار خود اعتراض‌اش را اعلام کند زیرا از دیرباز رسالت هنر در تقابل با خونریزی و عداوت آدمی شکل پذیرفته است و کسانی که در حوزه هنردستی بر آتش داشتند انزجار خود را در هر برهه‌ای از تاریخ اعلام کردند. 

 

آیا گمان نمی‌کنید در میان تصاویر متعدد و سیاه شعرهای شما امید به گونه‌ای ناامید می‌شود. «زندانی در زندان می‌ماند»، «اسب دشت را به دور دست می‌برد»، «گرامافون و فرش دستباف تبریز در سمساری» می‌مانند و شاعر از سال‌های دور چیزی در گلویش مانده است.

 

من با وجود تجربه‌های اکتسابی و در مواجهه با جهان پیرامون خود نتوانستم اندکی تسلی یابم و تمام تلاش خود را به کار گرفتم که بگویم آزادی را، باید در زندگانی چشید آزادی حق انسان است مثل هوا، مثل رنگ آب، مثل نان... اما در غایت، ما بر دیوارهای سیمانی و تاریکی چنگ می‌زنیم از این رو باورهای فرو خورده را درونی می‌کنم و با اندک امیدی که دلیل زنده بودن و زنده ماندن است با اکراه خود را می‌نویسم.  

 

یکی از مضمون‌های اساسی مجموعه «این ماهی سرخ بند نمی‌آید» مضمون اجتماعی است.  شکل بیان مصائب اجتماعی در این مجموعه شما تحسین‌برانگیز است.   شما رابطه جامعه و شعر راچگونه تعریف   می کنید؟

 

شعر خاستگاهی اجتماعی دارد تمام ارزش‌های یک اثر ادبی با جامعه ارزیابی و تبیین می‌شود، جامعه قبل از تولد هر اثری وجود دارد، جامعه با تلاش شاعر انعکاس می‌یابد و در زبان متجلی می‌شود شاعران و نویسندگان همواره به دگرگونی جامعه‌ای ایده‌آل می‌اندیشند و برای دستیابی به آن دست به آفرینش ادبی می‌زنند وکتاب حاضر براساس همین رفتار اجتماعی شکل گرفته است.